Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (3300 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Ich wollte Zelten gehen, aber die anderen waren gleich dagegen. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Ich wollte ausgehen aber das Wetter war zu schlecht. من می خواستم بروم بیرون ولی هوا خیلی بد بود.
Ich hätte gern die Rechnung. U صورت حساب را می خواستم.
Ich hätte gern noch anderes Handtuch. U من یک حوله دست دیگری می خواستم. [مودبانه]
Ich wollte dich nicht in dieses Schlamassel hineinziehen. U من نمی خواستم تو را با این گرفتاری [دردسر] درگیر کنم.
Ich möchte nach Schiraz. U من می خواهم به شیراز بروم.
Wie komme ich zur Autobahn? U چطور از اینجا به شاهراه بروم؟
Wie komme ich nach Hafezstraße? U چطورمی توانم به خیابان حافظ بروم؟
Darf ich heute ausnahmsweise früher weg? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Jetzt geht es ab nach Hause ! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
Hast du dich operieren lassen? U تو را عمل کردند؟
Es wurden ihm Fingerabdrücke abgenommen. U او [مرد] را انگشت نگاری کردند.
Er wurde auf der Stelle entlassen. U او [مرد] را فورا اخراج کردند.
Wissenschaftler haben das fehlende Gen entdeckt. U دانشمندان ژن مفقود را شناسایی کردند.
Am letzten Dienstag habe ich mich einer Operation unterzogen. U سشنبه گذشته من را جراحی کردند.
Vorige Woche haben sie in mein Auto eingebrochen. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Vorige Woche wurde in mein Auto eingebrochen. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Wir ließen den Arzt kommen. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
Der Sprecher wurde verkabelt. U به سخنگو بلندگو دادند [وصل کردند] .
Die Verbrecher wurden genau unter die Lupe genommen. U جنایتکاران را بطور کامل بازجویی کردند.
Das zerquetschte Bein musste ihm abgenommen werden. U ساق پای له شده او [مرد] را باید قطع می کردند.
Die Kauflustigen rissen sich um die Schnäppchen. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
Wissenschaftler haben festgestellt, dass das weibliche Gedächtnis leistungsfähiger ist als das männliche. U دانشمندان تعیین کردند که حافظه زنها قدرتمندتر از مردها است.
Nur wenige Reporter wagten das Kriegsgebiet zu betreten. U چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Unsere Kinder sind alle aus dem Haus, bis auf eines [außer einem] [ausgenommen eines] . U همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
Der Zugriff erfolgte gleichzeitig in ganz Europa. U ماموران پلیس در یک زمان به محل ها [منازل] در سراسر اروپا حمله کردند.
Was sagen die anderen? U دیگران چه می گویند؟
Verletzung {f} U تجاوز به حقوق دیگران
verletzen U تجاوز کردن [به حق دیگران]
schmarotzen U بار دیگران شدن
zu Lasten der Gesellschaft leben U بار دیگران شدن
Verstoß {m} U تجاوز به حقوق دیگران
Bruch {m} U تجاوز به حقوق دیگران
Missachtung {f} U تجاوز به حقوق دیگران
Übertretung {f} U تجاوز به حقوق دیگران
die Fäden in der Hand haben <idiom> U دیگران را آلت قراردادن
sich am Unglück anderer laben U از بدبختی دیگران لذت بردن
Anteil {m} U اندازه چیزی در برابر با دیگران
Verhältnis {n} U اندازه چیزی در برابر با دیگران
Proportion {f} U اندازه چیزی در برابر با دیگران
Ausmaß {n} U اندازه چیزی در برابر با دیگران
schadenfroh sein U از بدبختی دیگران لذت بردن
nicht in die Reihe gehören <idiom> U نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
Absonderung {f} U جدا نگهداری [بیمار از دیگران]
Quote {f} U اندازه چیزی در برابر با دیگران
eigenständig <adj.> U بدون کمک دیگران [با اختیار خود]
ohne Hilfe <adj.> U بدون کمک دیگران [با اختیار خود]
ohne Unterstützung <adj.> U بدون کمک دیگران [با اختیار خود]
ganz allein <adj.> U بدون کمک دیگران [با اختیار خود]
Seid leise, damit ihr die anderen nicht aufweckt. U ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
Aufführung {f} اجرا [نمایش یا کنسرت درمقابل دیگران]
Wir hatten vor, quer durch die USA zu reisen, aber unsere Eltern ließen es nicht zu. U ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
zur Seite <adv.> U بکنار [بیک طرف] [جداگانه] [جدا از دیگران ]
Sie hat mehr Schuld als die anderen. U او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
Sein Glück besteht darin, anderen zu helfen. U خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
beiseite <adv.> U بکنار [بیک طرف] [جداگانه] [جدا از دیگران ]
Die Miliz brannte das Dorf nieder, nahm die Bewohner gefangen und verlangte Lösegeld für sie. U جنگجویان غیر نظامی روستا را آتش زدند. ساکنین را اسیر گرفتند و درخواست پول برای آزادی آنها کردند.
abtischen U پول [زیادی] بدون ملاحظه به دیگران در آوردن [در سوییس]
Meine Beine kribbelten. U ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
Diese Hose sieht kein bisschen anders aus als die anderen. U به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
Jemanden in die Reihe bringen U زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
schnell <adj.> U سریع
Zügig U سریع
unmittelbarer Zugriff U دسترسی سریع
schneller Zugriff U دسترسی سریع
Schnellzugriff {m} U دسترسی سریع
Eilbote {m} U پست سریع
Depesche {f} U مخابره سریع
zügig <adj.> U سریع و برقی
Eilgut {n} U بارکشی سریع السیر
Eilfracht {f} U بارکشی سریع السیر
spülen U شستن با جریان سریع
tot umfallen U سریع و ناگهانی مردن
Eilzug {m} U قطار سریع السیر
Eilbrief {m} U پست سریع السیر
Expresszug {m} U قطار سریع السیر
Eilbriefporto {n} U عوارض پست سریع السیر
Schnellbahn {f} U قطار سریع [برای شهر]
S-Bahn {f} [Schnellbahn] U قطار سریع [برای شهر]
abnehmwütig <adj.> U [شخصی که میخواهد سریع لاغر شود]
abschließen U سریع انجام دادن [رسیدگی کردن]
erfüllen U سریع انجام دادن [رسیدگی کردن]
[prompt] erledigen U سریع انجام دادن [رسیدگی کردن]
Der Vorfall führte unerwartet zu einer politischen Krise. U این رویداد سریع باعث به یک بحران سیاسی شد.
wie gedruckt lügen <idiom> U سریع و دیوانه وار دروغ گفتن [اصطلاح روزمره]
Wenn die Patienten zu schnell aufstehen, kann es passieren, dass sie ohnmächtig werden. U اگر بیماران سریع بلند بشوند تمایل به غش کردن را خواهند داشت .
Ich hab's eilig. Mach' mir rasch ein Brötchen. Das ess' ich dann unterwegs aus der Faust.t U من عجله دارم. برایم یک ساندویچ کوجک سریع درست بکن. آن را بعد در راه می خورم.
sich um etwas reißen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sich um etwas [Akkusativ] raufen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Recent search history Forum search
1Man wird nicht dadurch besser,dass man andere schlecht macht
1خواستم همکاری کرده باشم
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
3خواستم بدونم همین که ما میگیم (به سلامتی)به المانی چی میشه
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
2Maazouriat dashtan...Z.B:Ich kann nicht es dir erzählen ,ich bin ..?
1در شادی دیگران سهیم شدن
1من میخوام بروم فرانکفورت
1präposition
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com